فرصتِ ترمیم، آزمونِ تدبیر
قادر باستانی تبریزی - پژوهشگر علوم ارتباطات

قادر باستانی تبریزی - پژوهشگر علوم ارتباطات
در بزنگاهی تاریخی ایستادهایم؛ نقطهای که در آن، استمرار امید مردم به دولت تازهنفس چهاردهم، در گروی شجاعت اصلاح و بازسازی است. اگرچه مسعودپزشکیان وارث شرایطی دشوار، کابینهای ناهمگون و فشارهای سیاسی متراکم بود، اما امروز دیگر زمان عذر و بهانه گذشته است. مردم کارنامه میخواهند. آنچه دولت نیاز دارد، نه فقط چند تغییر در سطح وزرا، بلکه جراحی عمیق، تصمیمی بیملاحظه و عزمی برای بازگرداندن شایستهسالاری به قوه مجریه است. اصلاحطلبان نیز که هنوز سایه فرصتسوزیهای گذشته را با خود دارند، اگر باز هم بازی را به سهمخواهیها ببازند، نهفقط خود که آینده یک جریان فکری را از کف خواهند داد. لابد زمان آن رسیده که از خطاهای پس از پیروزی بزرگ دوم خرداد، از اشتباهات شورای شهر اول و نیز فرصتسوزی شورایپنجم تهران و از عقبنشینیهای چندماهه دولت، درسی عملی گرفته شود. آزمونِ امروز، آزمون کارآمدی است؛ و شکست در این آزمون، شاید دیگر فرصتی برای جبران باقی نگذارد.
هفت ماه از آغاز به کار دولت چهاردهم گذشته و اکنون، نخستین فرصت واقعی برای بازبینی و ترمیم کابینه فراهم آمده است؛ فرصتی که اگر با شجاعت، عقلانیت و شایستهسالاری همراه نشود، میتواند سرمایه امیدواری مردم را، که بهسختی پس از انتخابات اخیر جان گرفته، بار دیگر فرسوده و نابود کند.
دولت پزشکیان، برخلاف دولتهای قبلی، با یک واقعه کمسابقه به قدرت رسید؛ فقدان ناگهانی رئیسجمهور منتخب، فقدان آمادگی نهادها، بلاتکلیفی فضای عمومی کشور و البته فشاری مضاعف از سوی سهمخواهان قدیمی و تازهوارد. کابینهای که در آن مقطع شکل گرفت، نتیجهای از مصالحههای سخت، رودربایستیهای دیرین و البته انفعال بخشی از بدنه اصلاحطلبی بود که میتوانست نقش اصلاحگر ایفا کند اما ترجیح داد تنها ناظر باشد.
این البته نخستینبار نیست که اصلاحطلبان فرصت اثرگذاری را با برآوردهای بعضاً نادرست و محاسبات خطا از دست میدهند. پس از دوم خرداد، در شرایطی که میشد با عقلانیت، انسجام و اعتدال، نظام سیاسی را به سمت تعادل و توسعه پایدار سوق داد، شور توسعه سیاسی و شتابزدگیها و تُندرویهای گفتمانی، هسته سخت قدرت را به هراس انداخت و زمینه واکنشهای بازدارنده کارساز را فراهم کرد. هنوز هم چهرههای ارشد جریان اصلاحات، وقتی به نحوه مواجهه خود با هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم بازمیگردند، آن را بزرگترین خطای استراتژیک خود میدانند؛ خطایی که در آن، یکی از مهمترین تکیهگاههای اصلاحطلبی را بیدلیل تضعیف کردند. ثمره این اشتباهات، نهفقط شکست یک جناح و برآمدن «معجزه هزاره سوم» که فروکاستن تدریجی یک ضلع اصلی از نظام رقابت سیاسی کشور بود؛ رخدادی که نهتنها به زیان اصلاحات، بلکه به خسارت کل نظام و مردم تمام شد.
نمونهای دیگر از فرصتسوزی اصلاحطلبان را باید در عملکرد شورای شهر پنجم جستوجو کرد. در انتخاباتی کمنظیر، مردم تهران با رأی بیسابقهای، محسن هاشمی را با بیش از ۱٬۷۵۰٬۰۰۰ رأی به صدر لیست امید نشاندند؛ رأیی که تاکنون تکرار نشده است، اما در کمال تعجب، برخی چهرههای بانفوذ جریان اصلاحات، صرفاً به دلیل محاسبات فردی و نگرانی از آینده سیاسی خود،مانع از شهردار شدن این مدیر باتجربه و آزموده شدند. این خودخواهی سیاسی نهتنها به تضعیف کارنامه شورای پنجم انجامید، بلکه زمینهساز واگذاری تهران در دور بعدبه جریانی شد که نه در شعار و نه در عمل، نسبتی با خواستههای اکثریت رأیدهندگان نداشت.
متأسفانه در مواردی، نگاه بخشی از اصلاحطلبان به قدرت، تفاوتی با رویکرد انحصارطلبانه رقبای اصولگرا نداشته و بر مدار حذف، رقابت درونجناحی و سهمخواهیهای بیحاصل چرخیده است.
در ترکیب اولیه کابینه دکتر پزشکیان نیز متأسفانه همان خطاهای گذشته، اینبار با ظاهری تازه، تکرار شد. در حالی که کارشناسان و دلسوزان بیوقفه بر ضرورت و اهمیت راهبردی انتخاب نفر دوم جوان، توانمند، مقتدر و کارآمد تأکید میکردند، بار دیگر سایه سنگین چهرههای خسته، مسیر تصمیمگیری را منحرف ساخت. در انتصاب وزرای کلیدی همچون راه و شهرسازی، صنعت، معدن و تجارت، و ورزش و جوانان نیز برخلاف تصمیم و توصیهگروه راهبردی شایستهسالاری، ترجیح به مسیرهای سیاسی و مصالحمحور داده شد. امروز که نتایج این تصمیمات به شکل ملموسی در ناکارآمدی، نارضایتی عمومی و بیتحرکی اجرایی خود را نشان داده، دیگر نمیتوان با کلیگویی و توجیههای جناحی، تداوم این وضعیت را توجیهپذیر ساخت. وقت آن رسیده که اصلاح، از درون آغاز شود.
واقعیت این است که دولت به «جراحی» نیاز دارد؛ جراحیای نه صرفاً در افراد که در رویکرد. نخستین گام، رسیدن به یک نظریه واحد برای اداره کشور است. امروز معلوم نیست جهت کلی دولت در اقتصاد چیست؛ آیا سازمان برنامه فرمانده است یا وزرا؟ تمرکز دولت بر کدام اولویتهاست؟ حتی اگر فرمانده اقتصادی مشخص شود، بدون هماهنگی در سطح کلان، این فرمانده فقط یک ژنرال بدون سپاه خواهد بود.
گام دوم، بازنگری در ترکیب کابینه است. عملکرد هر وزارتخانه قابل اندازهگیری است و کارآمدی، باید با شاخصهایی چون رشد اشتغال، مهار تورم، بهبود وضعیت انرژی، ارتقای دیپلماسی منطقهای و رضایت عمومی سنجیده شود. وزرایی که به این شاخصها نزدیک نیستند، باید بدون تعارف کنار بروند. آنها که حتی مهارت اداره یک شرکت متوسط را هم ندارند، نباید در رأس وزارتخانهای بنشینند که با جان و معیشت مردم سروکار دارد.
اینکه رئیسجمهور، پیش از مجلس، خود دست به ترمیم کابینه بزند، نهتنها نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه بلوغ سیاسی و تدبیر است. همانطور که در ماجرای معاون پارلمانی دیدیم، وقتی رودربایستی کنار گذاشته شد، تصمیم درست گرفته شد. در مورد وزرا هم چنین شجاعتی لازم است. پزشکیان اگر میخواهد روایت اصلاحطلبی کارآمد، متعهد و مردمی را احیا کند، باید ثابت کند از اشتباهات گذشته درس گرفته و اسیر محاسبات جناحی نمیشود.
فراموش نکنیم، بحران امروز کشور فقط بحران سیاست خارجی یا اقتصاد نیست؛ بحران ناکارآمدی است. اگر اصلاحطلبان و دولت همراه آن نتوانند پاسخی متقن به این بحران بدهند، زمینه برای قدرتگیری جریانات افراطی دوباره فراهم خواهد شد. مردم دیگر نامها برایشان مهم نیست؛ نتیجه میخواهند. اگر اصلاحطلبی مساوی با ناکارآمدی باشد، به زودی این برند نیز از حیز انتفاع خواهد افتاد.
تغییر کابینه یک انتخاب نیست، یک ضرورت است؛ ضرورت برای حفظ سرمایه اجتماعی، بازگرداندن اعتماد عمومی و مهمتر از آن، جلوگیری از بازتولید پوپولیسم. اینبار اصلاحطلبان و شخص رئیسجمهور، باید نشان دهند که بلدند مسئولیت را به جای شعار، در میدان عمل بر دوش بگیرند.
اکنون سؤال اساسی این است، آیا دکتر پزشکیان جسارت آن را دارد که با عبور از رودربایستیهای سیاسی، تیغ جراحی اصلاح را پیش از آنکه مجلس یا رقیبان، با تبر استیضاح بر تن دولت فرود آورند، خود به دست گیرد؟ آیا دولت چهاردهم میتواند از تله تکرار خطاهای گذشته جبهه اصلاحات بیرون بجهد و الگویی نو از حکمرانی شایستهسالار ارائه دهد؟ و مهمتر از همه، آیا وقت آن نرسیده که به جای محافظهکاری و چرخیدن دور باطل مصلحتاندیشیهای جناحی، به مردم نشان دهیم که اینبار، سیاست قرار است برای حل مسئله بر سر کار باشد. دکتر پزشکیان عزیز، حالا نوبت شماست.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی